
تبلیغات

موضوعات
غزل

پیوندهای روزانه

لینک دوستان
یک بیت از ...
کاش می شد از گل و بلبل گذشت
تا حقیقت رفت و دیگر برنگشت
علیرضا ابراهیم پور گیلانی
غزل " ..." حسین منزوی
من شراب ازشما نمیخواهم
شهدِ ناب از شما نمیخواهم
ساقی شوکرانِ من نشوید
شکراب از شما نمیخواهم
به سرابم رهِ گمان نزنید
سر ِ آب از شما نمیخواهم
زشت و زیبایِ چهرهام، خوش باد
من نِقاب از شما نمیخواهم
ای ز اسبم فکنده ، نا اصلان!
همرکاب از شما نمیخواهم
من نپرسیدم از شما چیزی
پس جواب از شما نمیخواهم
جانِ بیدارِ من نیاشوبید
جای خواب از شما نمیخواهم
شعله را در چراغ من نکُشید
آفتاب از شما نمیخواهم
" حسین منزوی"
شعر " دوست تر " هوشنگ ابتهاج
آنکه از " جان دوست تر " می دارمش
با زبان ِ تلخ می آزارمش
گرچه او خود زین ستم دلخون تر است
رنج او از رنج من افزون تر است
" امیر هوشنگ ابتهاج گیلانی "
تک بیت " عهد " استاد شهریار
رفتی و در دل هنوزم حسرت دیدار باقی
حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقی
" استاد شهریار "
جملات زیبا " دوست داشتن " شریعتی
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست
و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد
دوست داشتن امّا
در وَرای سن و زمان و مزاج زندگی می کند...
" دکتر علی شریعتی "
تک بیت " عشق " حافظ
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
" خواجه حافظ شیرازی "
تک بیت "مدعی " حافظ شیرازی
دردم نَهفته بِه زِ طبیبان مُدَّعی
باشد که از خزانه غیبش دوا کنند
" حضرت حافظ "
تک بیت " ترحم " نظری
این زخم خورده را به تَرَحُّم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما ، مرحمت زیاد
" استاد فاضل نظری "
تک بیت "تشنه لب " حافظ
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
" خواجه حافظ شیرازی "
تک بیت " محتاج " نظری
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا بُرده به تاراج
" استاد فاضل نظری "
غزل " حج " مولانا
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
" حضرت مولانا "
غزل "بُت " نظری
تو آن بُتی که پرستیدنت خطایی نیست
و گر خطاست مرا از خطا ابایی نیست
بیا که در شب گرداب زلف موّاجت
به غیر گوشه ی چشم تو ناخدایی نیست
درون خاک، دلم می تپد هنوز اینجا
به جز صدای قدم های تو صدایی نیست
نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هر کجا خبری هست ادعایی نیست
دلیل عشق فراموش کردن دنیاست
و گرنه بین من و دوست ماجرایی نیست
سفر به مقصد سر در گمی رسید چه خوب
که در ادامه ی این راه ردّ پایی نیست
" استاد فاضل نظری "
تک بیت " تکلیف " علیرضا ابراهیم پور گیلانی
لَج میکنی بانو ، شدی انگار بچه
گفتی برو باشد ، ولی تکلیف دل چه ؟
"علیرضا ابراهیم پور گیلانی "
تک بیت " خاطرات " علیرضا ابراهیم پور گیلانی
و در این نا کجای دور از عشق
فقط با خاطراتم زنده هستم
" علیرضا ابراهیم پور گیلانی"
شعر " به نگاهی " ابتهاج
نشود فاشِ کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من توست
گوش کن با لبِ خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست...
" هوشنگ ابتهاج "
غزل " ساز تنهایی " ابراهیم پور
چشم من در حسرت دیدار تو پر می زند
تا سحر این سوی وآن سو هرطرف سر می زند
از فرا سوی افق تا رَدّ پای سبز عشق
مرغ جان در جستجوی نور پر پر می زند
دست من با زخمه ی تار دلم آن دور دست
روز و شب، بی وقفه یک آهنگ دیگر می زند
در تمام لحظه های سرد دلتنگی و غم
ساز تنهایی به پشت بغض خنجر می زند
شور و شوق و انتظار روز ِ وصل و دیدنت
حضرت مهدی(عج)بدان هرشب به دل درمیزند
شعری از : علیرضاابراهیم پور " گیلانی"
سروده مرداد 1377 ازسری شعرهای کتاب
(شب و تنهایی من )
تک بیت " یلدا " کاشانی
شـب یلدای غمم را سَحری پیدا نیست
گریه های سَحرم را اثری پیدا نیست
" محتشم کاشانی "
تک بیت " تکلیف " علیرضا ابراهیم پور گیلانی
لَج میکنی بانو ، شدی انگار بچه
گفتی برو باشد ، ولی تکلیف دل چه
" علیرضا ابراهیم پور "
غزل " رندان تشنه لب " حافظ
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
" خواجه حافظ شیرازی "
غزل " موج " دکتر امین پور
گرچه چون موج مرا شوق زخود رَستن بود
موج موج دل من تشنه ی پیوستن بود
یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر
بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود
خواستم از تو به غیر از تو نخواهم اما
خواستن ها همه موقوف توانستن بود
کاش از روز ازل هیچ نمی دانستم
که هُبوط ابدم در پی دانستن بود
چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت
همه ی طول سفر یک چمدان بستن بود
" دکتر قیصر امین پور "
شعر " کُشتن " بافقی
از پیِ بهبود دردِ ما ، دوا سودی نداشت
هر که شد بیمار دردِ عشق ، بهبودی نداشت
دوش کآمد با رقیبان، مست و خنجر میکشید
غیر قصد کُشتن ما هیچ مقصودی نداشت...
وحشی بافقی
تک بیت " جُرم " قیصر
ما گنهکاریم ، آری ، جُرم ما هم عاشقی است
آری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست، کیست؟
" دکتر قیصر امین پور "
تک بیت " با من " منزوی
تو بیا "مست" در "آغوش" من و
دل خوش دار ...
"مستی ات " با "بغلت"
هر دو گناهش با من ...
"حسینمنزوی"
تک بیت " مطلوب" سعدی شیرازی
وصــــــال توست
اگر دل را مرادی هست و مطلوبی
کنـــــــــار توست
اگر غـــم را کناری هست و پایانی
" سعدی "
شعر " هلال عید " خواجه حافظ شیرازی
بیا که تُرک فَلک ، خوان روزه غارت کرد
هِلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثوابِ روزه و حج قبول ، آن کس بُرد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
"خواجه حافظ شیرازی "
شعر " آئین یاری" سعدی
آیین برادری و شرط یاری
آن نیست که عیب من هنر پنداری
آنست که گر خلاف شایسته روم
از غایت دوستیم دشمن داری
" سعدی "
شعر " رسوا " عطار
تا در تو نظر کردم، رسوای جهان گشتم
آری ، همه رسوایی اوّل ز نظر خیزد!
"عطارنیشابوری"
تک بیت" فاصله " بهمنی
تو آسمانی و من ریشه در زمین دارم
همیشه فاصله ای هست داد از این دارم
" محمدعلی بهمنی "
شعر " بهار " مولانا
آب زنید راه را هِین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
راه دهید یار را آن مَه ده چهار را
کز رُخ نوربخش او نور نثار میرسد
" مولانا "
تک بیت " آزمون " مولانا
گر نهی تو لب خود بر لب من مست شوی
آزمون کن که نه کمتر ز میِ انگورم!
"حضرت مولانا "
غزل "حوّای من " بهمنی
تنهایی ام را با تو قسمت می كنم سهم كمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من ، عالمی نیست
غم آنقدر دارم كه می خواهم تمام فصلها را
بر سفره ی رنگین خود بنشانمت، بنشین غمی نیست
حوّای من بر من مگیر این خودستانی را كه بی شك
تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست
آیینه ام را بر دهان تك تك یاران گرفتم
تا روشنم شد : در میان مُردگانم همدمی نیست
همواره چون من، نه، فقط یك لحظه خوب من بیندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست
شاید به زخم من كه می پوشم ز چشم شهر آن را
در دستهای بی نهایت مهربانش مرهمی نیست
شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه
اینك به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست
"محمدعلی بهمنی"
تک بیت " فراق " بسطامی
عقل پرسید که دشوار تر از مُردن چیست
عشق فرمود : فراق از همه دشوار تر است
" فروغی بسطامی "
شعر " دور باد " حافظ
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفتِ دور فلک از جان و تنش
" خواجه حافظ شیرازی "
تک بیت " عقده دل " علی رضا ابراهیم پور
در تلاشم تا تو را پیدا کنم
عُقده صد ساله دل وا کنم
" علی رضا ابراهیم پور گیلانی "
شعر " کوله بار " ابراهیم پور گیلانی
وقتی که می روم تو ، دیگر نگو که بر گرد
شوخی نمی کنم من ، با کُوله باری از درد
" علی رضا ابراهیم پور گیلانی "
تک بیت" دیدار آشنا " حافظ
کشتی شکستگانیم ، ای باد شُرطه برخیز
باشد که باز بینیم ، دیدار آشنا را
" حافظ "
تک بیت " وصال " حافظ
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عُمریست که عُمرم همه در کار دعا رفت
" خواجه حافظ شیرازی "

ورود کاربران

عضويت سريع

آمار






















درباره ما
