
تبلیغات

موضوعات

پیوندهای روزانه

لینک دوستان
یک بیت از ...
کاش می شد از گل و بلبل گذشت
تا حقیقت رفت و دیگر برنگشت
علیرضا ابراهیم پور گیلانی
رباعی (رشت) علیرضا ابراهیم پور گیلانی
من بچّه ی رشت ، مرکز ِ گیلانم
دریا دل و از تبار کوچک خانم
در جلگه عشق و شالی و ساحل و رود
من عاشق رشت و نَم نَم بارانم
" علیرضا ابراهیم پور گیلانی "
غزل ( نگاه ) علیرضا ابراهیم پور گیلانی
نشسته روبروی من نگاه مهربان تو
چگونه میشود گذشت ازآن نگاه و آنِ تو
همیشه فکر میکنم چطور میشود کشید
پَر اززمین درآن زمان بسمت آسمان تو
در این کوير تشنگی ، خُنک نگاه میکنی
چقدر کیف میدهد نسیم عِطر جان تو
قسم به چشم مست تو ، هواهوای عاشقی ست
چگونه میشود نَفَس ، کِشید در جهان تو
نگاه مست گونه ات ، مرا که کُشت ای رفیق
قسم به چشم مست و آن شراب و شوکران تو
بگو چطور میشود ، غزل غزل ترانه گفت
چگونه می توان سُرود ، سُرودی از زبان تو
بیا بشین مقابلم ، ورق ورق مُرور کن
تمام آنچه را که شد کتاب داستان تو
و قصه را خلاصه کن بگو چطور می توان
تمام قد سپاس شد و بود قدردان تو
" علیرضا ابراهیم پورگیلانی "
فریاد
فریاد کردم اما بستی دهانم ای دوست
امشب نمی توانم ساکت بمانم ای دوست
وقتی طلوع کردی از پشت کوه احساس
خورشید با تو رقصید در آسمانم ای دوست
در فصل سبز رویا ، فصل زلال باران
با تو نشسته ام تا شعری بخوانم ای دوست
رویای با تو بودن ، پیوسته از تو گفتن
آری برید امشب تاب و توانم ای دوست
اکنون که دور از عشق ، هرگز نمی توان بود
من هم نمی توانم بی تو بمانم ای دوست
" علیرضا ابراهیم پور گیلانی "
دوبیتی
.
بیا بشکن قُرق را ماهتابم
در این قحطیِّ نان محتاج آبم
نَفَسهایم تو را می خواند اینبار
بیا پایان بده بر اضطرابم
" علیرضا ابراهیم پور گیلانی "
.
جملات زیبا " ایمان " مک یوون
(کتاب تاوان – ایان مک یوون)
غزل " ..." حسین منزوی
شعر " دوست تر " هوشنگ ابتهاج
حدیث " ستم " امام علی علیه السلام
تک بیت " باران " علیرضا ابراهیم پور
جملات قصار " زن " نیچه
حدیث " نیکی " امام علی علیه السلام
سخنان ناب " دل " عین القضات همدانی
حکایت " ظلم " عُبید زاکانی
شخصی از مولانا عضدالدین پرسید:
چونست كه مردم در زمان خلفا دعوی خدائی
و پیغمبری بسیار می كردند و اكنون نمی كنند؟
گفت: مردمِ این روزگار را چندان
ظلم و گرسنگی افتاده است كه نه از
خدایشان به یاد می آید و نه از پیغامبر.
" عبید زاکانی "
شخصی از مولانا عضدالدین پرسید:
چونست كه مردم در زمان خلفا دعوی خدائی
و پیغمبری بسیار می كردند و اكنون نمی كنند؟
گفت: مردمِ این روزگار را چندان
ظلم و گرسنگی افتاده است كه نه از
خدایشان به یاد می آید و نه از پیغامبر.
" عبید زاکانی "
تک بیت " عهد " استاد شهریار
جملات زیبا " دوست داشتن " شریعتی
سخنان ناب " عهد " گوته
جملات قصار " تغییر " لینکلن
گفتار بزرگان " تغییر " گاندی
تغییر گذشته نیست ،
(گاندی)
مطالب و موضوعات بکر " فکر " ادیسون
“ توماس ادیسون ”
تک بیت " عشق " حافظ
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
" خواجه حافظ شیرازی "
جملات زیبا " عاشق " جبران خلیل جبران
شعر نیمایی و نو "نمک " شمس لنگرودی
نان را تو ببر
که راهت بلند است
و طاقتت کوتاه
نمک را بگذار برای من
میخواهم
این زخم
تا همیشه تازه بماند
"شمس لنگرودی "
حدیث " معاشرت " امام رضا علیه السلام
حکایت " وفا " ...
روزی یکی از وزرا رأیی داد که موجب پسند پادشاه نبود دستور داد
پادشاه گفت این هم ده روز مهلت.
وزیر رفت پیش نگهبان سگها و گفت :
نگهبان پرسید : «از این کار چه فایدهای میبری..؟»
وزیر گفت : « به زودی خواهی فهمید .»
نگهبان گفت : «پس چنین کن.»
وزیر شروع به فراهم کردن اسباب راحتی برای سگها کرد
ده روز گذشت و وقت اجرای حکم فرا رسید دستور دادند
همهی سگها به پای وزیر افتادند و تکان نمیخورند..!
پادشاه پرسید : « با این سگها چه کردهای ..!؟»
وزیر پاسخ داد : « ده روز خدمت این سگها را کردم فراموش نکردند
در زندگی شما کسانی هستند که خطای کوچکی کردهاند و یا آنکه شما
تک بیت "مدعی " حافظ شیرازی
کلام وحی " خیر " خدا
گفتار بزرگان "جنبه های خوب " گاندی
جملات زیبا " افکار شاد" متیوس
حکایت " انتظار " حلاج
حسین بن منصور حلاج را که به دار آویختند،
جماعتی فریب خورده یا زرگرفته
و حق به ناحق فروخته، پای چوبه دار گرد آمده و
به او سنگ می زدند و حلاج لب فرو بسته بود.
نه سخنی به اعتراض می گفت
و نه از درد فریادی می کشید.
در این میان شیخ شبلی نیز
که از آن کوی می گذشت،
سنگی برداشته و به سوی او پرتاب کرد.
منصور حلاج از ژرفای دل آه سردی کشید
و به فریاد از درد نالید.
پرسیدند از آن همه سنگ که بر پیکرت زدند
گلایه ای نکردی،
مگر سنگ شبلی چه سنگینی داشت
که فریاد برآوردی؟
منصور در پاسخ گفت:
از آن جماعت فریب خورده انتظاری نیست.
چرا که مرا نمی شناسند و
علت بر دار شدنم را نمی دانند،
شبلی اما از ماجرا باخبر است.
از او انتظار دلجویی و حمایت داشتم ،
نه سنگ پرانی و ملامت .
شعر "مبتلا " بدیع
تک بیت " یار " استاد شهریار
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
جملات قصار " بخشنده " توماس
حدیث " بهترین " امام علی علیه السلام
مطالب و موضوعات بکر " هجران " آقای قاضی
شعر نیمایی و نو " خاطره" سپهری
حرف حساب "حوالی " قمشه ای
تک بیت " ترحم " نظری
مطالب و موضوعات بکر " شجاعت " ...

ورود کاربران

عضويت سريع

آمار






















درباره ما
