
تبلیغات

موضوعات
غزل

پیوندهای روزانه

لینک دوستان
یک بیت از ...
کاش می شد از گل و بلبل گذشت
تا حقیقت رفت و دیگر برنگشت
علیرضا ابراهیم پور گیلانی
جملات زیبا " عاشق " جبران خلیل جبران
اگر عاشق کسی هستی،
اجازه بده که برود.
چرا که اگر او بازگردد،
همیشه متعلق به تو بوده،
و اگر بازنگردد،
هیچوقت متعلق به تو نبوده است.
"جبران خلیل جبران"
شعر نیمایی و نو "نمک " شمس لنگرودی
به حرمت نان و نمکى که با هم خوردیم
نان را تو ببر
که راهت بلند است
و طاقتت کوتاه
نمک را بگذار برای من
میخواهم
این زخم
تا همیشه تازه بماند
"شمس لنگرودی "
حدیث " معاشرت " امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام فرمودند :
آنكه پیمان بشكند ،
از پیشامد ناگوار ایمن نماند و آنكه
سركشى پیشه كند از كیفر زودرس نرهد.
مرجع : الدره الباهره ص36
حکایت " وفا " ...
پادشاهی دستور داد تا چند سگ وحشی تربیت کنند
تا هر کسی که از او اشتباهی سر زد را جلوی آنها انداخته تا با
درندگی تمام او را بدرند.
روزی یکی از وزرا رأیی داد که موجب پسند پادشاه نبود دستور داد
روزی یکی از وزرا رأیی داد که موجب پسند پادشاه نبود دستور داد
که او را جلوی سگها بیندازند.
وزیر گفت : « من ده سال خدمت شما را کردهام و ده روز
تا اجرای حکم از شما مهلت میخواهم.»
پادشاه گفت این هم ده روز مهلت.
وزیر رفت پیش نگهبان سگها و گفت :
«میخواهم به مدت ده روز خدمت این سگها را بکنم.»
نگهبان پرسید : «از این کار چه فایدهای میبری..؟»
نگهبان پرسید : «از این کار چه فایدهای میبری..؟»
وزیر گفت : « به زودی خواهی فهمید .»
نگهبان گفت : «پس چنین کن.»
وزیر شروع به فراهم کردن اسباب راحتی برای سگها کرد
و دادن غذا ، شستشوی آنها و هر کاری که لازم بود را انجام داد.»
ده روز گذشت و وقت اجرای حکم فرا رسید دستور دادند
ده روز گذشت و وقت اجرای حکم فرا رسید دستور دادند
که وزیر را جلوی سگها بیندازند. مطابق دستور عمل شد و خود
پادشاه هم نظارهگر ماجرا بود ولی با صحنهی عجیبی روبرو شد.
همهی سگها به پای وزیر افتادند و تکان نمیخورند..!
پادشاه پرسید : « با این سگها چه کردهای ..!؟»
وزیر پاسخ داد : « ده روز خدمت این سگها را کردم فراموش نکردند
ولی ده سال خدمت شما را کردم همه را فراموش کردید.»
در زندگی شما کسانی هستند که خطای کوچکی کردهاند و یا آنکه شما
در زندگی شما کسانی هستند که خطای کوچکی کردهاند و یا آنکه شما
اشتباهاً فکر می کنید که از او خطای سر زد است و مدتهاست به خود
اجازه نمیدهید آنها را ببخشید ،
فقط کافیاست به روزهای خوبی که با آنها داشتید فکر کنید...
تک بیت "مدعی " حافظ شیرازی
دردم نَهفته بِه زِ طبیبان مُدَّعی
باشد که از خزانه غیبش دوا کنند
" حضرت حافظ "
کلام وحی " خیر " خدا
و إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ
و اگر(خداوند) اراده خیری برای تو کند،
هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد!
" قرآن، سوره یونس، آیه ۱۰۷ "
گفتار بزرگان "جنبه های خوب " گاندی
من فقط به جنبههای خوب
انسانها توجه میکنم.
از آنجایی که خودم
بیعیب و نقص نیستم،
علاقهای به کشف خطاهای دیگران ندارم.
" گاندی"
جملات زیبا " افکار شاد" متیوس
اغلب مردم تعریف و تمجیدها را
ظرف چند دقیقه فراموش میکنند،
اما یک اهانت را سالها بهخاطر میسپارند.
آنها مانند آشغالجمعکنهایی هستند
که هنوز توهینی را که مثلا
بیستسال پیش به آنها شده
با خود حمل میکنند و بوی ناخوشایند این زبالهها
همواره آنان را میآزارد.
برای شاد بودن باید بر «افکار شاد» تمرکز کنید.
و باید ذهن خود را از زبالههای
تنفر، خشم، نگرانی و ترس رها کنید.
" اندرو متیوس"
حکایت " انتظار " حلاج
حسین بن منصور حلاج را که به دار آویختند،
جماعتی فریب خورده یا زرگرفته
و حق به ناحق فروخته، پای چوبه دار گرد آمده و
به او سنگ می زدند و حلاج لب فرو بسته بود.
نه سخنی به اعتراض می گفت
و نه از درد فریادی می کشید.
در این میان شیخ شبلی نیز
که از آن کوی می گذشت،
سنگی برداشته و به سوی او پرتاب کرد.
منصور حلاج از ژرفای دل آه سردی کشید
و به فریاد از درد نالید.
پرسیدند از آن همه سنگ که بر پیکرت زدند
گلایه ای نکردی،
مگر سنگ شبلی چه سنگینی داشت
که فریاد برآوردی؟
منصور در پاسخ گفت:
از آن جماعت فریب خورده انتظاری نیست.
چرا که مرا نمی شناسند و
علت بر دار شدنم را نمی دانند،
شبلی اما از ماجرا باخبر است.
از او انتظار دلجویی و حمایت داشتم ،
نه سنگ پرانی و ملامت .

ورود کاربران

عضويت سريع

آمار






















درباره ما
