
تبلیغات

موضوعات
غزل

پیوندهای روزانه

لینک دوستان
یک بیت از ...
کاش می شد از گل و بلبل گذشت
تا حقیقت رفت و دیگر برنگشت
علیرضا ابراهیم پور گیلانی
شعر "مبتلا " بدیع
پاییز میرسد که مرا مبتلا کند
با رنگهای تازه مرا آشنا کند
او میرسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
"علیرضا بدیع"
تک بیت " یار " استاد شهریار
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
" استاد سیدمحمد حسین بَهجت "
جملات قصار " بخشنده " توماس
پدرم می گفت:
مردم دو دسته اند
بخشنده و گیرنده.
گیرنده ها بهتر می خورند،
اما بخشندگان بهتر می خوابند.
" مارلو توماس"
حدیث " بهترین " امام علی علیه السلام
امام علی علیه السلام می فرماید :
از هر دانشى بهترینش را انتخاب كنید.
زنبورِ عسل از هر گُلى زیباترینش را مى خورد.
در نتیجه دو جواهر گران بها از آن تولید مى شود...
غررالحكم حدیث 5082
مطالب و موضوعات بکر " هجران " آقای قاضی
حضرت علامه طباطبائی (قدس الله روحه)
از قول استادشان مرحوم
آقا سید علی آقای قاضی (قدس الله روحه) میفرمودند:
من از باباطاهر تعجب میکنم که
در شعرش چنین سروده:
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
چطور باباطاهر گفته است:
اگر جانان، هجران را پسندد،
من هم آن را میپسندم؟!
چگونه انسان میتواند این را بپذیرد؟!
عاشق بر هر چیز صبر میکند
اما بر فراق ، صبر نمیتواند کرد.
مولا علی علیه السلام در دعای کمیل میفرماید:
مولا و آقای من! گیرم بر عذاب تو صبر کنم؛
بر دوری تو چگونه شکیبا باشم؟! »
" ز مهر افروخته، ص 72"
شعر نیمایی و نو " خاطره" سپهری
نه تو می مانی نه اندوه
و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود ، قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم ، خواهد رفت
آن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز ...
"سهراب سپهری"
حرف حساب "حوالی " قمشه ای
دلتان نگیرد از تلخیها
یک نفر هست همین حوالی
دورتر از نگاه آدمها
نزدیکتر از رگ گردن
روزی چنان دستتان را میگیرد که
مات میشوند تمام کسانیکه
روزی به شما پشت پا زدند
"الهی قمشهای "
تک بیت " ترحم " نظری
این زخم خورده را به تَرَحُّم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما ، مرحمت زیاد
" استاد فاضل نظری "
مطالب و موضوعات بکر " شجاعت " ...
در یکی از دبیرستانهای مشهد،
هنگام برگزاری امتحانات سال چهارم دبیرستان،
به عنوان موضوع انشاء، این مطلب داده شد که
«شجاعت یعنی چه؟»
محصلی در قبال این موضوع،
فقط نوشته بود:
شجاعت یعنی این!
و برگه خود را، سفید، به مُمتحن تحویل
داده بود و رفته بود...!
اما برگه این جوان دست به دستِ دبیران گشته بود
و همه به اتفاق و بدون استثنا،
به برگه سفید او نمره 20 داده بودند...
فکر میکنید اون دانشآموز چه کسی میتونست باشه؟
علی شریعتی

ورود کاربران

عضويت سريع

آمار






















درباره ما
