یک بیت از ...
کاش می شد از گل و بلبل گذشت
تا حقیقت رفت و دیگر برنگشت
علیرضا ابراهیم پور گیلانی
من بچّه ی رشت ، مرکز ِ گیلانم
دریا دل و از تبار کوچک خانم
در جلگه عشق و شالی و ساحل و رود
من عاشق رشت و نَم نَم بارانم
" علیرضا ابراهیم پور گیلانی "
هرگز لحظه ای شک نکردم،
من دوستت دارم
و به تو کاملا ایمان دارم.
تو عزیزترین کسِ من هستی،
دلیلم برای زندگی کردن…
(کتاب تاوان – ایان مک یوون)
به خدا قسم!
اگر آسمانها و زمین را به من بدهند
تا پوست دانهای جو را از
به ستم از مورچهای بگیرم
هرگز چنین نخواهم کرد.
نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴
اگر دل فتوا دهد،
امر خدا باشد؛ می کن.
واگر فتوا ندهد ترک کن؛
که هر چه دل فتوا دهد خدایی باشد؛
و هر چه رد کند ، شیطانی باشد.
" عین القضات همدانی "
و إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ
و اگر(خداوند) اراده خیری برای تو کند،
هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد!
" قرآن، سوره یونس، آیه ۱۰۷ "
حسین بن منصور حلاج را که به دار آویختند،
جماعتی فریب خورده یا زرگرفته
و حق به ناحق فروخته، پای چوبه دار گرد آمده و
به او سنگ می زدند و حلاج لب فرو بسته بود.
نه سخنی به اعتراض می گفت
و نه از درد فریادی می کشید.
در این میان شیخ شبلی نیز
که از آن کوی می گذشت،
سنگی برداشته و به سوی او پرتاب کرد.
منصور حلاج از ژرفای دل آه سردی کشید
و به فریاد از درد نالید.
پرسیدند از آن همه سنگ که بر پیکرت زدند
گلایه ای نکردی،
مگر سنگ شبلی چه سنگینی داشت
که فریاد برآوردی؟
منصور در پاسخ گفت:
از آن جماعت فریب خورده انتظاری نیست.
چرا که مرا نمی شناسند و
علت بر دار شدنم را نمی دانند،
شبلی اما از ماجرا باخبر است.
از او انتظار دلجویی و حمایت داشتم ،
نه سنگ پرانی و ملامت .
پاییز میرسد که مرا مبتلا کند
با رنگهای تازه مرا آشنا کند
او میرسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
"علیرضا بدیع"
- 60
- گفتار بزرگان,جملات زیبا,حدیث ,حدیث عشق,یک کلام,حرف حساب,حرف حساب,حرف حساب,حرف حساب,حرف حساب,
امام علی علیه السلام می فرماید :
از هر دانشى بهترینش را انتخاب كنید.
زنبورِ عسل از هر گُلى زیباترینش را مى خورد.
در نتیجه دو جواهر گران بها از آن تولید مى شود...
غررالحكم حدیث 5082
هَلاک بِه بُوَد از زندگانی
با غیر او کردن
" عین القضات همدانی "
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا بُرده به تاراج
" استاد فاضل نظری "
برگرفته از مجموعه آثار
گفتگوهای تنهایی دکتر علی شریعتی ؛
... چهرهی "علی" در روشنایی،
زیبا و خدایی است.
به تو و من، بیمذهب و مذهبی،
هر دو،
علی را در تاریکی نشان دادهاند...
- 58
- گفتار بزرگان,جملات زیبا,سِرّ مَردانِ خدا,سِرّ مَردانِ خدا,سِرّ مَردانِ خدا,سِرّ مَردانِ خدا,سِرّ مَردانِ خدا,سِرّ مَردانِ خدا,سِرّ مَردانِ خدا,سِرّ مَردانِ خدا,حدیث عشق,یک کلام,کلام حق,جملات قصار,
قاعده ۳۲
از چهل قاعده شمس تبریزی :
همه پردههای میانتان را یکی یکی بردار
تا بتوانی با عشقی خالص به خدا بپیوندی.
قواعدی داشته باش،
اما از قواعدت برای راندن دیگران یا داوری
دربارهشان استفاده نکن.
به ویژه از بتها بپرهیز، ای دوست.
و مراقب باش
از راستیهایت بت نسازی!
ایمانت بزرگ باشد،
اما با ایمانت در پی بزرگی مباش!
" شافاک"
تو آن بُتی که پرستیدنت خطایی نیست
و گر خطاست مرا از خطا ابایی نیست
بیا که در شب گرداب زلف موّاجت
به غیر گوشه ی چشم تو ناخدایی نیست
درون خاک، دلم می تپد هنوز اینجا
به جز صدای قدم های تو صدایی نیست
نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هر کجا خبری هست ادعایی نیست
دلیل عشق فراموش کردن دنیاست
و گرنه بین من و دوست ماجرایی نیست
سفر به مقصد سر در گمی رسید چه خوب
که در ادامه ی این راه ردّ پایی نیست
" استاد فاضل نظری "
سکوت را می پذیرم
اگر بدانم روزی با تو سخن خواهم گفت
تیره بختی را می پذیرم
اگر بدانم روزی چشم های تو را خواهم سرود
مرگ را می پذیرم
اگر بدانم روزی تو خواهی فهمید
که دوستت دارم
"جبران خلیل جبران"
ندانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیهون
ندانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چوکشتی ام در اندازد میان قلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردش های گوناگون...
" حضرت مولانا "
چارلی چاپلین تا آخرین لحظات عمر خود مزاح می کرد و
در پاسخ به کشیشی که بر بالینش حاضر شده بود
و به او می گفت :
امیدوارم خداوند روح شما را قرین رحمت کند ،
با لبخند گفت :
چرا نکند؟
هر چی باشه روح من مال خودشه!
خداوندا مرا از کسانی قرار دِه
که دنیاشان را برای دینشان می فروشند
نه دینشان را برای دنیاشان...
(دکتر علی شریعتی)
- 53
- گفتار بزرگان,جملات زیبا,شعر,تک بیت,غزل,حرف حساب,سخنان ناب,مثنوی,متن های فلسفی ,جملات قصار,
کاش می شد ابر ها را پاره کرد
درد تنهایی دل را چاره کرد
" علیرضا ابراهیم پور گیلانی "
قلبهایتان را از حقارت كینه تهی كنید
و با عظمت عشق پُر كنید.
زیرا كه عشق چون عقاب است.
بالا میپرد و دور.
بی اعتنا به حقیران ِ در روح.
كینه چون لاشخور و كركس است.
كوتاه میپرد و سنگین.
جز مردار به هیچ چیز نمیاندیشد.
بـرای عاشق، ناب ترین، شور است و زندگی و نشاط.
برای لاشخور، خوبترین، جسدی ست متلاشی و متعفن...
"ملاصدرا"
و در این نا کجای دور از عشق
فقط با خاطراتم زنده هستم
" علیرضا ابراهیم پور گیلانی"
گاهی چنان بدم که مبادا ببینی ام
حتــی اگـــر به دیده رویــا ببینی ام
من صورتم که به صورت شعرم شبیه نیست
بر ایــن گمـــان مباش کـه زیبا ببینی ام
شاعر شنیدنی ست ولی میل،میل ِ توست
آمــاده ای کـــه بشنـــوی ام یا ببینی ام ؟
این واژه ها صراحت ِ تنهایـی من اند
با این همه مخـواه که تنها ببینی ام
مبهوت می شوی اگر از روزن ات شبی
بی خویش در سماع غزل ها ببینی ام
یک قطره ام و گاه چنان موج می زنم
در خود کــه ناگزیــری دریـــا ببینی ام
شب های شعر خوانی من بی فروغ نیست
امـــا تــو با چـــراغ بیـــا تـــــا ببینی ام
" محمد علی بهمنی "
تو کیستی ؟
ز پریهای داستانهایی؟
عروس دریایی
نسیم سبزی
گل سپیدی
شکوهمندی
مثل آنچه که ناگفتنی است ، زیبایی
چه هستی آخر ،
که اینگونه گرم و گیرایی ؟
"حسین منزوی "
تعریف سواد . . .
با تعریف جدیدی که یونسکو ارایه داده
باسوادی توانایی «تغییر» (Change) است
و باسواد کسی است که بتواند با آموختههایش،
تغییری در زندگی خود ایجاد کند
نقل کرده اند بهلول چوبى را بلند کرده بود
و بر قبرها مى زد.
گفتند: چرا چنین مى کنى؟
بهلول گفت: صاحب این قبر دروغگوست،
چون تا وقتى در دنیا بود دایم مى گفت:
باغ من ، خانه من ، مرکب من و...
ولى حالا همه را گذاشته و رفته است و اکنون
هیچ یک از آن ها، مال او نیست
که اگر مال او بود حتما با خود برده بود
" بهلول دانا "
در نمازم خَم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
" خواجه حافظ "
تأثیری که دعاکردن بر سلامت مغز دارد،
باهیچ چیز قابل مقایسه نیست .
در اتاق جناب سمیعی به زبان فارسی و آلمانی نوشته شده:
"در طول روز دعاکنید ، حتی اگرشده برای ده دقیقه..."
" پروفسور سمیعی گیلانی "
آن که برای رسیدن به تو
از همه کس می گذرد
عاقبت روزی تو را
تنها خواهد گذاشت
" خورخه لوئیس بورخس "
نشود فاشِ کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من توست
گوش کن با لبِ خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست...
" هوشنگ ابتهاج "
لقمان حكیم پسر را گفت:
امروز طعام مخور و روزه دار،
و هرچه بر زبان راندی، بنویس.
شبانگاه همه آنچه را كه نوشتی،
بر من بخوان. آنگاه روزه ات را بگشا و طعام خور.
شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند.
دیروقت شد و طعام نتوانست خورد.
روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد.
روز سوم باز هرچه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند،
آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هیچ طعام نخورد.
روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست
كه كاغذها بیاورد و نوشتهها بخواند.
پسر گفت:
امروز هیچ نگفتهام تا برخوانم.
لقمان گفت:
پس بیا و از این نان كه بر سفره است
بخور و بدان كه روز قیامت، آنان كه كم گفتهاند،
چنان حال خوشی دارند كه اكنون تو داری.
چرا بیهوده می کوشی که بگریزی ز آغوشم ؟
از این سوزنده تر هرگز نخواهی یافت آغوشی
" فروغ فرخ زاد "
"یک زندگی آرام و ساده،
شادتر از موفقیتهایی است که
با تلاطم های زیاد به دست بیاید."
این یادداشت ۱.۸ میلیون دلاری را
انیشتین برای پستچی نوشت و گفت:
روزی بیشتر از یک انعام ساده ارزش پیدا میکند!
آدمها یكبار عمیقاً عاشق میشوند،
چون تنها یكبار نمی ترسند كه همه ی چیز خودرا
ازدست بدهند؛
اما پس از همان یكبار،
ترس ها آن قدر عمیق میشود كه
عشق دور می ایستد.
" آلبر کامو "
به کسانی که دوستشان دارید،
بالی برای پرواز
ریشه ای برای برگشتن
و دلیلی برای ماندن بدهید…
"دالایی لاما"
از نگاه روی تو دل سیر میگردد مگر ؟
آخر آدم با تو باشد ، پیر میگردد مگر ؟
" محمدعلی بهمنی "
گَر من زِ می مُغانه مستم ، هستم
گر کافِر و گَبْر و بتپرستم ، هستم
هر طایفهای به من گمانی دارد
من زانِ خودم، چُنانکه هستم ، هستم
" حکیم عُمر خیام "
آیین برادری و شرط یاری
آن نیست که عیب من هنر پنداری
آنست که گر خلاف شایسته روم
از غایت دوستیم دشمن داری
" سعدی "
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
" حسین مُنزدی "
آدمها یکبارعمیقاً عاشق میشوند
چون فقط یکبار نمیترسند
که همهچیز خود را از دست بدهند
اما بعد ازهمان یکبار ترسها آنقدر عمیق میشوند
که عشق دیگر دور میایستد
" کامو"
نابینائی در شب تاریک چراغی در دست و سبوئی بر دوش در راهی می رفت. فضولی به وی رسید و گفت :
ای نادان! روز و شب پیش تو یکسانست و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟
نابینا بخندید و گفت : این چراغ نه از بهر خود است، از برای چون تو کوردلان بی خرد است، تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند.
حال نادان را به از دانا نمی داند کسی
گرچه دردانش فزون از بوعلی سینا بوَد
طعن نابینا مزن ای دم ز بینائی زده
زانکه نابینا به کار خویشتن بینا بود
من روزه ام!!!!
تمام سال را روزه ام.
ولی بجای دهان و شکم ، اندیشه ام را روزه ام.
فکر من حق ندارد به کسی بی حرمتی کند.
فکر من حق ندارد به کسی ناسزا بگوید.
فکر من حق ندارد به مال کسی دست درازی کند.
فکر من حق ندارد با زندگی کسی بازی کند.
فکر من حق ندارد به کسی بهتان بزند.
فکر من حق ندارد به کسی جفا کند.
فکر من حق ندارد با دل کسی بازی کند.
فکر من حق ندارد به کسی دروغ بگوید.
فکر من حق ندارد به یتیمی بی تفاوت باشد.
فکر من حق ندارد زورگو باشد.
فکر من حق ندارد بینوایی را ببیند
و بی تفاوت از کنارش عبور کند.
فکر من ..................
آری من روزه ام ،
نه روزه نخوردن غذا ،
بلکه روزه انسان بودن،
روزه مردانه زیستن،
روزه جاودانه شدن.
آری من تمام سال را روزه ام.
تمام ساعتها را روزه ام.
تمام دقائق را روزه ام.
" حسین پناهی"
ليست صفحات
تعداد صفحات :
2